خستم...

خسته ام از "عاشقتم" های تکراری،دروغ گوهای آشغال که فقط دنبال کشتن احساسات عوضی هایی هستن که قلبشون از سنگه

نامردهای پست که محبت را غرور میکنن بعد 2 روز بعد میزنن تو سرت... که خاک تو سرت خیلی خری که دوسم داشتی

در جواب : خیلی نامردی، جز محبت از من چی دیدی ؟ قلبما بهت دادم تا نفس کشیدنم به تو وابسته باشه، قلبما شکستی... گوش میدی نامرد این صدای هق هقه که میشنوی، اشکام خشک شدن... کاش حداقل به حرمت اون روزای خوبی که باهم داشتیم اینجوری قلبما نمیشکستی... برو عزیزم خوش بختیت آرزومه حتی اگه با من نباشی... خداحافظ

امروز اینجوری میگه به خدا 3 ماه بعد به یکی دیگه ... به یکی دیگه ... به یکی دیگه ... سوار ماشین یکی دیگه میشه ... و دیگری...  خاک تو سر همتون (دور از جون خوب ها !) ...خاک تو سر همتون خیلی جنـــ... اید

خسته ام از اشک های مداوم که جای چشمانم در گوش هایم جاری شده...!

من حداقل اونقدر واسه اون روزهای خوب ارزش قائلم که مثل توی عوضی هر چند روز یه بار مثل آفتاب پرست رنگ خودما عوض نکنم...

تو ایـــن مدت چقدر خاطره جمع کردی ؟ شــــــــــــاید یه روز پیش هم دیگه برگردیم... ولی فعلا رسید روز جداییمون ببین خیس شده چشمای دوتاییمون...

از اون روز که دلت سرد شد من امروزا تو خواب دیدم، میگفتم خواب بی ربطه چون از امروز میترسیدم... از اون که من میترسیدم سرم اومد چقدر ساده، دیگه عاشق نمیشم من ولی قلب تو آزاده...

تو این جور مواقع که از دست یه خون آشام بی دندون خلاص میشید، بهترین کار کشیدن نفس عمیقـــه...هـــــــــــــه

به سلامتی اون آغوش بی منتی که تورا فقط و فقط واسه خودت می خواد...

آخرش اینکه همه از مؤنث ، مذکر ، دو جنسه ، همه از جنس هم میمونید، همتون مثل سنگید که روتون جلبک افتاده، وقتی پا میزاریم روتون لیز میخوریم... من خودم یکی از اون سنگ بزرگاشم !