چشام،دستای سردم،بغض،چندتا عکس یادگاری،ضربان نامنظم قلبم،دل پر از خونم،نفسای زوریم... (حالا دوباره یه نفر میگه:سرطانی،بیماری لاعلاجی چیزی گرفتی...!)
دنیا را تکرار میبینم وقتی دلم میگیره،چجوری دیگه باید بهت بگم دلم پیشت اسیر شده... ؟(الان مبگه:اسکول شدی...)
همیـــــشه با ناراحتیات،با گریه هات، چشام را با اشک میشستم تا شاید یه نظری به چشمام داشته باشی،تا شاید عشقم را درک کنی...(حالا میگه:مگه چشم حیاطه که میشوریش...؟)
همیشه وقتی به من و عشقم بی حرمتی میکرد،اونقد ناراحت میشدم که نفسام پر از درد میشد،با هق هق گریه میکردم...(میگه:باز باران با ترانه با گهرهای فراوان...آره آره !)
یه لبخند تلخی به لب داشتم تا شاید فکر نکنه از رفتارش ناراحت شدم،نمی خواستم به خاطر کاراش خودشا سرزنش کنه ولی قلبم شکسته...(میگه: مرَدی به خدا)
ای عشق من،زیبای من... (میگه: نمیدونم به خدا حرفات یکم واسم تلخه...)
ز.خ : حالا رفتی و من تنهاترین عاشقم رو زمین،تنها خاطراتم تو بودی فقط همین،حالا رفتی و من... (میگه : ریـــ........ ده !!)
EXbloglor.comEX<-m->http://gagol-hooman.blogfa.com/post-239.aspx<-mm->چشام<-mmm->