loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 18 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)
مدیر و 10 نفر از کارکنانش از طناب بالگردی که در صدد نجات آن ها بود ، آویزان بودند. طناب آن قدر

محکم نبود که بتواند وزن هر یازده نفر را تحمل کند. کمک خلبان با بلندگوی دستی از آن ها خواست که

یک نفرشان داوطلب شود و طناب را رها کند ؛ البته داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان، به

ظاهر کسی حاضر نبود داوطلب شود.

در این هنگام ، مدیر گفت حاضر است طناب را رها کند ولی دلش می خواهد برای آخرین بار برای

کارکنانش سخرانی کند. او گفت: چون کارکنان حاضرند برای سازمان دست به هر کاری بزنند و چون

کارکنان خانواده خود را دوست دارند و در مورد هزینه های افراد خانواده هیچ گله و شکایتی ندارند و بدون

هیچ گونه چشمداشتی پس از خاتمه ساعت کار در اداره می مانند ، من برای نجات جان آنان طناب را

رها خواهم کرد!

به محض تمام شدن سخنان تحسین برانگیز مدیر، کارکنان که به وجد آمده بودند شروع به دست زدن و

ابراز سپاسگذاری از مدیر کردند!

 

EXbloglor.comEX<-m->http://sma-2010.blogfa.com/post-68.aspx<-mm->راهکاری برای نجات از سقوط بالگرد<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 1,078
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,196
  • بازدید ماه : 1,800
  • بازدید سال : 5,684
  • بازدید کلی : 105,898