loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 30 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)

جزوه هایم کو،

چه کسی بود صدا زد: دانشجو؟

آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ.

هم اتاقی ام در خواب است.

و منوچهر و پروانه، و شاید همۀ مردم شهر.

تمام ترم به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد.

و نسیمی خنک از حاشیۀ سبز پتو خواب مرا می روبد.

بوی غذای سلف می آید.

غذای من پر از آواز پر چلچله هاست.

باید امشب بروم.

 من که از بازترین پنجره با رییس دانشگاه صحبت کردم

حرفی از جنس وعده و قول نشنیدم.

هیچ چشمی از روی ادب به زمین خیره نبود.

کسی از دیدن یک استاد مجذوب نشد.

هیچ کس زاغچه ای(دانشجویی) را سر یک مزرعه(کلاس) جدی نگرفت

یک نفر باز صدا زد: دانشجو!

جزوه هایم کو؟

باید بروم...

EXbloglor.comEX<-m->http://com86sem.blogfa.com/post-103.aspx<-mm->جزوه هایم کو؟<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 292
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 410
  • بازدید ماه : 1,014
  • بازدید سال : 4,898
  • بازدید کلی : 105,112