loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 18 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)

بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد… همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد… زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه… همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود… تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!… بعد از چند لحظه تفکر ، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پیتر میده و میره… زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت… پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود… پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود نگفت؟!


EXbloglor.comEX<-m->http://beautyboys.blogfa.com/post-126.aspx<-mm->داستان1<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 648
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 766
  • بازدید ماه : 1,370
  • بازدید سال : 5,254
  • بازدید کلی : 105,468