loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 22 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)
 
تصوير اصلي را ببينيد 
 
 
 
 
 
 
 
 
من حجابم خوب نبود .

سال آخر دبیرستان بودم سال 82 تو یک تصادف خواهرمو از دست دادم خیلی بدتر شدم

نه اینکه بخوام انتقام بگیرم و لج کنم و اینا، نه! فقط میخواستم سرم گرم بشه بیشترآارایش میکردم

بیشتر بیرون میرفتم خلاصه وضعیت خوبی نداشتم ولی همیشه دخترای چادری رو که میدیدم انقدر

ساده و راحتن حسرتشونو میخوردم.

مامان بابام ناراحت بودن از وضعیتم.

ولی خدا شاهده هیچ وقت نمازمو ترک نکردم.این خیلی مهمه.

عید 85 مامانم رفت کربلا اونجا به امام حسین گفته بود روم نمیشه بیام توی حرمت، دخترمو هدایت کن.

اعتکاف شد و من خیلی ناخواسته نام نویسی کردم. اسم امام علی که میومد اشک امانم نمی داد من

اونجا حجاب نخواستم ولی همه چیز یک جا بهم داده شد.

خلاصه وقتی اومدم خیلی نگران بودم که با بیرون رفتنم ثواب اعتکافم باطل بشه.

کم کم آرایشمو کم کردم و هد زدم به موهام.

کلاسی هم که میرفتم رو کم کم رها کردم چون مختلط بود.

کم کم ذوق چادر اومد توی دلم.

محرم شد رفتم روضه با چادر . احساس کردم امام حسین جلوم ایستاده و چادر سرم میکنه . دیگه

نخواستم چادرمو بردارم

عاشق چادر شدم . کاملا مسیر زندگیم تغییر کرد.

الان به لطف خدا زندگیه خوبی دارم خدا یه شوهر خوب از اون نازنینا بهم داده میدونی چرا؟ حضرت رسول

صلی الله علیه و آله فرموده اند: کسانی که توبه میکنند خدا به آنها چیزهایی میدهد که به هیچ کس

دیگر نمیدهد.

براتون آرزوی خوشبختی میکنم در سایه ی ایمان

 وقتی خدا مرا صدا زد


EXbloglor.comEX<-m->http://emamsadegh-86.blogfa.com/post-70.aspx<-mm->وقتی خدا مرا صدا زد<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 1,204
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,322
  • بازدید ماه : 1,926
  • بازدید سال : 5,810
  • بازدید کلی : 106,024