loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 20 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)

مرا ببوس

 س: نام و مشخصات خود را بنویسید؟

ج: مصطفی…، بیکار، چریک.

س: طریق آشنایی خود را با مرضیه شرح دهید؟

ج: با دوستم حسن برای پخش اعلامیه سر کوچه فشاری قرار روزانه داشتیم. شیوه قرار طوری بود که مثل جوان های دخترباز لباس می پوشیدیم و سر کوچه می نشستیم. روز دومی که سر کوچه فشاری نشسته بودیم، صحبت از آن بود که اعلامیه ها در یک مسافرخانه با پلی کپی دستی چاپ شود ؛ که یک ماشین شخصی به ما شک کرد. دوستم حسن احتمال داد گشت ساواک باشد. برای رد گم کردن به دسته دخترهایی که از دبیرستان بر می گشتند نگاه کرد و به من گفت " مصطفی نگاه کن تا وضعیت عادی شود.و...(داستان خيلي قشنگيه اون رو توادامه مطلب بخونيد)"

EXbloglor.comEX<-m->http://yasamin20.blogfa.com/post-24.aspx<-mm->مراببوس.عاشقانه ترين داستان قبل ازانقلاب<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 2,217
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,335
  • بازدید ماه : 2,939
  • بازدید سال : 6,823
  • بازدید کلی : 107,037