loading...
divaneshgh
divaneshgh بازدید : 19 شنبه 26 آذر 1390 نظرات (0)
سلاااااااام دوستان 

این دفعه میخوام فقط چیزای جالب امروز رو تعریف کنم اول اینکه تو مدرسه بعد زنگ علوم من و مریم و

 ریحانه  تو حیاط بودیم یهو گفتم اقا من میخوام بخش زیست علوم رو تدریس کنم یهو بچه ها رفتن

 هوا هههههههههههه اخه بخش زیست امسال واس من مثل جمع و تفریق هست هههههههههه

 قشنگ همه رو حفظم هههههههه اینقدم خوب تدریس میکنم ههههههه اهان فقط من مطمئنم که

 وقت تدریس جدا از اینکه میدونم بزور جلو خندم رو میگیرم ولی ریحانه و الناز میدونم با حرکاتای چشم

 و ابرو یه چیزای بهم میگن که من میرم هوااااااا هههههههههههههههه مثلا امروز من سریع امتحان زبانو

 دادم اومدم مراقب بودم بعد مائده به الناز گفت ببین میزو تکون نده الناز گوش نکرد حالا مائده هی

 میگه اه نکن دیگه نکن واااااااااای یهو من با صدای بلند خنده از کلاس اومدم بیرون 5مین خندیدم

 ههههههه حالا مریم زنگ تفریح میگه ببین این بخش زیست ازمایش نداره ؟ میگم : نمیدونم ... میگه

 اگه عملی اجرا بشه بچه ها بهتر میفهمناااااااا ... باز منو ریحانه رفتیم هوا هههههههههه کلا منو

 ریحانه یکی از بیشعورترین و منحرف ترین بچه های مدرسه هستیم غیر ممکنه یکی یه جمله بگه از

 توش سوژه  پیدا نکنیم هههههه زنگای ورزش که زیشت تدریس میکنیم هههههههههههههه با اون

 وقتایی که معلما جلسه دارن ما 2 ساعت تو حیاطیم ههههههههههه ....وای اینکه چیزی نیس

 خوانواده طاهره ینا مذهبی هستن بعد اینا رفته بودن فروشگاه رفاه این خر بسته ..... با ادامس

 فلفلی اشتب گرفته بود خواهر کوچیکشم 2 تا توت فرنگیشو برداشته بودددددد یهو میگه اومدم

 گذاشتم تو سبد بابام نیگا کرد نمیتونست حرف بزنه ههههههههههههههههههههه 

اهان ظهر اومدم خونه 2 ساعت بعدش گفتم بابا پول بده میخوام برم مارکل بخرم این رنگش تمومیده

 گفت مگه پول نداری؟ گفتم دارم ولی پسندازه ههههههه گفت باشه یهو بابا هم داشت میرفت بیرون

 گفتم خو مغازه سر راهه بیا با هم بریم گفت باشه رفتیم داخل مغازه تا مارکلا رو گرفتم گفتم بابا جون

 بای بای مثل جت پریدم بیرون یهو بابا اومد میگه وایسا وایسااااااااا ببینم 2 تومن و بده کلاهبردار میگم

 کدوم 2تومن ؟ میگه تازه مارکلا 1800 شدن اگرم با اون 2تومن میگرفتی 200 تومن سود میکردی ههه

 حالا پولو بده ... من : ... :O اااااااااااااااااا چه حساب کتابت خوبه ههههههه گفت : ایییییی فک کردی

 فقط خودت زرنگی کلاهبردار ؟ بالاخره پولو به زور بش دادم ههههه بخاطر 2 تومن کلاهبردارم شدم

 هوووووووووووم هه حالا بعدا بابا اومده خونه واس مامان با اب و تاب تعریف میکنه هههه این کلاهبردار

 فک کرده زرنگه نمیدونه من زرنگترم ... من .. :| . اهان مارکلا رو وایس این میخواستم چون فردا

 امتحان ریاضی دارم بعد تخته وایت برد سایز متوسطم دارم رو اون کار میکنم ایندفعه صفحه به صفحه

 کتابو خوندمو حل کردم واس خودم تدریس میکردم هههههههههه ....

خو دیگه تا اپ بعدی بای دوستان .....

EXbloglor.comEX<-m->http://nooshmak.blogfa.com/post-91.aspx<-mm->بی جنبه های لوس اکیدا نخونن چون حوصله کامنت چرت و پرت ندارممممممم .....!<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 1,969
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,087
  • بازدید ماه : 2,691
  • بازدید سال : 6,575
  • بازدید کلی : 106,789