چار ميخه كردن: پي و پايه چيزي را محكم و استوار كردن ، محكم كاري كردن.
چارتكبير زدن :تَرك كسي را براي هميشه گفتن، يكباره از چيزي چشم پوشيدن.
چارديواري اختياري: محترم بودن خانه و زندگي هركس، اختيار زندگي و محدوده خود را داشتن.
چاقو دسته خودش را نمي برد: هيچ آدم عاقلي به خودش زيان نمي زند، خويشاوند به خودي آزار نميرساند.
چاله چوله چيزي را پر كردن: نواقص را برطرف كردن ، قرضها را پرداخت كردن.
چاه كن هميشه در ته چاه است: هر بدي و ظلم به ديگران در پايان گريبانگير خود آدم ميشود. همانند: چاه مكن بهركسي،اول خودت دوم كسي.
چاه نکنده منار دزدیدن: بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن.
EXbloglor.comEX<-m->http://seac.blogfa.com/post-59.aspx<-mm->ضرب المثل<-mmm->